نگاهی به انتخابات رياست جمهوری ايالات متحده امریکا
نوای گیلانغرب :انتخابات منحصر به فرد و منطبق بر نظام سرمايه داري در آمريكا كه از رقابتهاي درون حزبي در هر ايالت شروع شده و اكنون به مرحله پاياني خود رسيده است. انتخاباتي كه در مجلسي بنام “كالج الكترال” و توسط نمايندگاني كه به اين منظور انتخاب شده اند صورت ميگيرد. برخلاف مجلس سنا آمريكا كه تعداد نمايندگان بستگي به جمعيت ايالتها دارد در كالج الكترال از هر ايالت ٢ نماينده حضور دارند بعنوان مثال ايالت كاليفرنيا با داشتن ٤٠ ميليون نفر، و آلاسكا باجمعيتي كمتر از يك ميليون نفر هر كدام داراي ٢ نماينده در كالج الكترال هستند. همواره در انتخابات رياست جمهوري ايالا متحده كانديداهاي مرحله نهايي موظف و مكلف به تامين امنيت و حمايت قاطع از اسرائيل هستند چرا كه لابي هاي قدرت با منشأ سرمايه داري تحت نفوذ و وابسته به جريانات صهيونيسم است.
در آمريكا چون رئيس جمهور مستقيما به وسيله مردم انتخاب نميشود انتخابات فرصتي براي زد و بندهاي سياسي و اقتصادي و بطور قطع تحت تاثير نظام سرمايه داري است از اين رو ميتوان از روي پولي كه براي كانديداها از سوي حاميان مالي آنها(سوپر پك ها) هزينه ميشود برنده اين انتخابات را پيش بيني كرد چنانچه در دور اول رياست جمهوري “اوباما” هزينه انتخابات او (٧٣٠ميليون دلار) و بيش از دو برابر هزينه هايي بود كه حاميان براي رقيبش هزينه كرده بودند، تحت تأثير هزينه هاي حاميان مالي ممكن است كسي در اين انتخابات پيروز شود كه اقبال عمومي از وي كمتر باشد و اين اختياري است كه به اعضاي مجلس كالج الكترال داده شده است و طبق قانون كسي كه با حمايت يك ديدگاه خاص به اين مجلس راه يافته ميتواند در يك گردش ١٨٠ درجه اي به كانديداي رقيب رأي بدهد و اين نشانگر باز بودن باب معامله و لابي گري است،
از اين رو كانديداهاي رياست جمهوري آمريكا بايد ابتدا پول فراواني جمع كنند و براي اينكار لازم است امتيازات زيادي را به حاميان مالي خود بدهند و در واقع به ازاي حمايت مالي انتظارات و منافع غير قانوني و تعهد حمايتهاي بي دريغ را بدهند،هر چند قانون امريكا گفته كه اين حاميان مالي( سوپر پك)ها نمي توانند بطور مستقيم با كانديداها ارتباط داشته باشند اما آنچنان ثروتمند و قدرتمند هستند كه به راحتي رؤساي جمهور امريكا را تحت كنترل خود گرفته اند اين جريانات از سوي سندرز (رقيب درون حزبي هيلاري كلينتون) بشدت محكوم شد و آنها را بنام حريانات فاسد مورد خطاب قرار داد، شايد قويترين لابي هاي ايالات متحده را ميتوان “اي پك” لابي يهوديان آمريكا ، كمپانيهاي اسحله سازي و توليد كننده هاي مواد مخدر و كارخانجات توليد كننده گازهاي گلخانه اي دانست كه براي تامين منافع و بقاي خود نيازمند حمايت هاي رئيس جمهور و شايد كنترل او باشند.
در هر صورت رد پاي جريانات فراماسون در تدوين قوانين و زمينه براي تصاحب قدرت را ميتوان به وضوح ديد، حمايتهاي بي دريغ رؤساي جمهور امريكا از رژيم خونخوار و غاصب صهيونيستي و ممانعت از صدور قطعنامه هاي مختلف و علائم ديوانه وار جريان فراماسون در شاكله نظام امريكا را ميتوان بهترين گواه بر فراماسون بودن قدرت در امريكا دانست، چيزي كه عيان است از ميان دو كانديداتور انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده( كلينتون و ترامپ) هركدام كه پيروز شود سياست كلي ايالات متحده در قبال جمهوري اسلامي ايران بعنوان دشمن و اسرائيل بعنوان دوست و متحد هرگز تغيير نخواهد كرد و گرگ هميشه داراي خوي درندگي و رام ناپذير است.
جالب است كشوري كه ديگر كشور ها را به نغض دموكراسي متهم ميكند نظام سياسي آن داراي معايب بسيار در اجراي دموكراسي است بعنوان نمونه در چند دوره قبل “الگر” ميزان رأي مردمي بيشتري نسبت به “بوش” داشت اما بوش رئيس جمهور امريكا شد!(عدم تحقق خواسته ملت) همچنين انتخاب دو نماينده براي هر ايالت بودن توجه به جمعيت آن نيز يكي از تناقضات دموكراسي ميباشد. رفتارهايي كه از رؤساي جمهور آمريكا سر ميزند گواه بر وابستگي آنها به لژهاي فراماسونري است و حكومت يك در صد سرمايه دار بر جامعه را آشكارميكند و اين بازهم نغض دموكراسي است! كه البته اين روند با جنبش وال استريت به گوش جهانيان رسيده است.
نویسنده :منصور شفاعتی پور