مردم گیلانغرب در آخرین پنجشنبه سال به زیارت اهل قبور رفتند+ تصاویر

نوای گیلانغرب :همزمان با سراسر کشور اقشار مختلف مردم شهرستان گیلانغرب به رسم دیرین درآخرین پنجشنبه سال برسر  قبور رفتگان خود حاضر شدند و با نثار فاتحه و قرائت قرآن و پخش خیرات برای آنان طلب بخشش کردند

 مردم دسته دسته برسر قبور وابستگان خود در آرامستانهای شهرستان حاضر شدند و با گذاشتن دسته های گل بر سر مزار عزیزان خود با با خیرات حلوا، خرما،شیرینی ومیوه روح رفتگان خود را شاد کردند

حضور زیاد مردم سبب ایجاد ترافیک در مسیرهای منتهی به قبرستان طاقیل این شهر شد که حضور ماموران راهنمایی و رانندگی نیز در مسیرها به روان سازی ترافیک کمک کردند.

1 10 11 16 5 4

17

23

مطالب مرتبط

مطلب مرتبطی پیدا نشد.

نظرات

3 دیدگاه برای “مردم گیلانغرب در آخرین پنجشنبه سال به زیارت اهل قبور رفتند+ تصاویر”

  1. امیر می‌گه:

    خدا رحمت کنه تمام در گذشتگان دراین شب جمعه برای شادی روح تمام اموات صلوات

  2. گیلانغربی می‌گه:

    روایت من، روایت تو و روایت ما
    “ع- مؤدب”

    همبستگی و آگاهی جمعی

    …………………………..
    ………………
    از تنوع روایت‌ها سخن گفتیم و امکان رسیدن به روایت جمعی و قابل قبول برای همه. این پرسش را مطرح کردیم که: آیا نیازی به چنین روایتی وجود دارد؟

    همان طور که فرد با باز تعریف روایت خود از تجربه‌های زندگی به درکی عینی از واقعیت نزدیک می‌شود، اجتماع نیز برای حفظ همبستگی خود نیاز به خود آگاهی جمعی دارد. من باید بدانم، که من و کسانی که با آنها زندگی‌ام را به اشتراک گذاشته‌ام به کجا می‌رویم و برای رسیدن به نقطه‌ای که ایستاده ایم از چه مسیری عبور کرده‌ایم. در این سفر همسفرانم چه کرده‌اند و با یکدیگر چه تجربه هایی را پشت سر گذاشته‌ایم. جامعه‌ای که فاقد خود آگاهی اجتماعی باشد، جامعه‌ای که روایت قابل پذیرشی از تاریخ خود نداشته باشد، تبدیل به جمع افرادی می‌شود که هر یک روایت خود را حقیقت مطلق فرض می‌کنند و دیگری را نه یار و یاور خود که مزاحمی می‌داند که یا باید از شر او راحت شد و یا اینکه از او به عنوان وسیله‌ای برای پیشروی خود استفاده کرد. چنین جمعِ متفرقی، هردم می‌تواند در زیر پرچم شبانی که ادعای رهبری آنان را دارد جمع شود و به هر سو برده شود، می‌تواند به مرغزاری برای چَرا برده شود و یا راهی مسلخ شود. این چنین جمعی است که گوستاو لوبون آن را چنین توصیف می‌کند “توده‌ای که حاضر است در برابر حکمرانان ضعیف النفس، دست به مخالفت بردارد، در مقابل حکام قدرتمند، عبیدانه سر تعظیم فرود می‌آورد. اگر هم کردار شخص حکمفرما متغیر باشد، توده‌ای که همواره از حالات افراطی احساس‌های خود پیروی می‌کند، متناوبا از انارشی به بندگی و از بندگی به انارشی روی می‌آورد” (روانشناسی توده‌ها ص ۷۶).

    می‌توان هر روز روایت‌های خود را چونان حقیقت مطلق جار زد بی آنکه دمی نشست و به روایت دیگری نیز گوش فرا داد، اما برای رهایی از این چرخه حقیر و دردناک تک‌گویی باید دورهم بنشینیم و به روایت یکدیگر گوش فرا دهیم تا در روند گفت و شنود و مبادله روایت‌های مختلف به تدریج به خود اگاهی جمعی برسیم.

    تا زمانی که با ایجاد فرهنگ گفت و شنود به این تک گویی‌های واعظانه خاتمه ندهیم و به روایتی مشترک از تاریخمان دست نیابیم‌، امید رهایی و زندگی در آزادی نباید داشته باشیم.

    تاریخ هر جامعه‌ای چونان زندگی هر فردی از پیوستگی زمانی برخوردار است. مردمی که به خودآگاهی جمعی ازاین پیوستگی زمانی دست نیافته باشند، در بعد زمانی سرگردان می‌مانند، پیوند خود را با گذشته از دست می‌دهند و تنها در مختصات جغرافیایی به بقا ادامه می‌دهند. در چنین اجتماعی هر نسلی تاریخ خود را از نقطه صفر شروع می‌کند بی آنکه بتواند از تجربه نسلهای قبل از خود بیاموزد. نسلی که نداند از چه مسیری و از چه دشواری‌هایی برای رسیدن به امروزِ خود عبور کرده است، به راحتی می‌تواند اشتباه‌های قبلی را تکرار کند. گاهی یک اشتباه می‌تواند فاجعه آفرین باشد.

  3. علی می‌گه:

    اطلاع رسانی مطلوب می باشد

پاسخی بگذارید


سه − = 2

آمارگیر وبلاگ